مطالب ادبی

••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

مطالب ادبی

 گشتاسپ و كتايون (داستان هاي شاهنامه)


قيصر روم، سه دختر داشت كه هم زيبايي ظاهر داشتند و هم در وقار و متانت نامور بودند:
پسِ پرده ي قيصر آن روزگار
سه بُد دختر اندر جهان نامدار
به بالا و ديدار و آهستگي
به بايستگي هم به شايستگي
'كتايون' دختر بزرگتر قيصر بود و چون به سن رشد رسيد و آماده ازدواج شد، پدرش مهماني بزرگي برپا كرد و در آن، همه بزرگان سرزمين را همراه با فرزندانشان دعوت نمود. گشتاسپ، مردي غيررومي و ايراني، به سفارش دوستان به آنجا رفت تا با ديدن جشن و كاخ پادشاهي، دلتنگي هايش را فراموش كند. كتايون هيچ يك از بزرگ زادگان را نپسنديد، اما چون 'گشتاسپ' را ديد، خيلي زود دانست كه او همان مرد روياهايش است.خبر به قيصر رسيد كه دخترش عاشق مردي غيررومي شده است. قيصر برآشفت و گفت هرگز چنين ننگي را نمي پذيرد و دختر و پسر را با هم گردن خواهد زد:
چنين داد پاسخ كه دختر مباد
كه از پرده عيب آورد بر نژاد
اگر من سپارم بدو دخترم
به ننگ اندرون پست گردد سرم
هم او را و آنرا كه او برگزيد
به كاخ اندرون سر ببايد بريد
اسقف خردمند دربار، با شنيدن اين سخن، به قصير پند داد كه از خشونت بپرهيزد و به خواسته دخترش گردن نهد:
تو با دخترت گفتي انباز جوي (انباز = شريك)
نگفتي كه رومي سرافراز جوي
كنون جست آنرا كه آمدش خوَش 
تو از راه يزدان سرت را مَكَش
 
 
قيصر پذيرفت كه دختر با گشتاسپ ازدواج كند، به شرط آنكه از ارث محروم شود. كتايون اين شرط پذيرفت و با گشتاسپ از كاخ بيرون آمد.گشتاسپ كه از اين رفتار كتايون شگفت زده شده بود، از او پرسيد كه چرا از ميان بزرگ زادگان رومي، كسي را به همسري بر نمي گزيند تا هم تاج و تخت از كف ندهد و هم مايه شرمساري پدر نشود؟ كتايون زيركانه پاسخ داد كه اگر من خوشبختي را با تو و نه با تاج و تخت به دست مي آورم، تو چرا به آن چيزي مي انديشي كه من براي به دست آوردنت رها كردم؟
چنين گفت با دخترِ سرفراز
كه اي پروريده به نام و به ناز
ز چندين سر و افسر نامدار
چرا كرد رايت مرا خواستار؟
غريبي همي برگزيني كه گنج
نيابي و با او بماني به رنج؟
ازين سرفرازان همالي بجوي (همال = شريك، همسر)
كه باشد به نزد پدر آبروي
كتايون بدو گفت كاي بدگمان
مشو تيز با گردش آسمان
چو من با تو خرسند باشم به بخت
تو افسر چرا جويي و تاج و تخت؟
در اينجا نيز در پايان قصه، درسي كه در آن نهفته است از زبان يكي از شخصيت ها بازگو مي شود. اما به نظر مي رسد حكمت ديگري هم به صورت هوشمندانه در آغاز داستان آورده شد و آن برشمردن صفات كتايون بود: «نامدار؛ هم به بالا و ديدار و آهستگي و هم به بايستگي و به شايستگي». يعني دختري كه در عشق به همه چيز پشت مي كند و مورد تحسين يك ملت قرار مي گيرد، از نوع دختران هنجارگريز نيست، بلكه به آهستگي (فروتني) و شايستگي (صفات اخلاقي) نامدار و نيكنام است.همچنين، نداشتن تعصب قومي در عشق و عاشقي، يكي از بزرگترين درس هايي است كه مي توان از بسياري از داستان هاي شاهنامه، از جمله در 'گشتاسپ و كتايون' شاهد بود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در سه شنبه 15 تير 1400برچسب:مطالب ادبی,گشتاسب و کتایون,عاشقانه های جهان,عاشقانه های ایرانی, ساعت 14:36 توسط آزاده یاسینی